دلنوشتهای به نویسندهای که دیگر زنده نیست؛ چرا هنوز الهامبخش است؟
دلنوشتهای به نویسندهای که دیگر زنده نیست؛ چرا هنوز الهامبخش است؟
گاهی یک کتاب، مثل یک دوست، ناگهان وارد زندگیات میشود.
دوستی که تو را میفهمد، با تو سکوت میکند، در تاریکیها دستت را میگیرد، اما، هرگز کنارت نمینشیند.
چون نویسندهاش دیگر زنده نیست.
و تو، میان واژهها دنبال صدایی میگردی که تنها در رویا میتوانی با او گفتوگو کنی!
امشب دلم برای نویسندهای تنگ شده که ندیدمش، نشناختمش، اما روحم را به او مدیونم.
این دلنوشته برای اوست؛ برای کسی که نیست، اما هنوز الهامبخش من است.
چرا هنوز از نویسندهای که دیگر نیست الهام میگیریم؟
در دنیای ادبیات، مرگ پایان کار نیست.
نویسندهای که سالها پیش از دنیا رفته، ممکن است امروز هم در یک جمله، زندگی کسی را عوض کند.
این معجزهی واژههاست: آنها نمیمیرند.
و بعضی نویسندگان، با کلماتشان جاودانه میشوند.